قواعد خانه: راهی برای بیان انتظاراتمان به فرزندمان
هنگامی که صحبت از قوانین منزل به میان میآید، برخی محدودیتهایی سفت و سخت را به ذهن میآورند که به هیچ وجه زیرپا گذاشته نمیشود. اما قوانین در حقیقت چند محدودیت یا انتظار کلی هستند، که برای پیشبینیپذیر کردن امور خانه، و برنامههای روزانه در خصوص آنها با فرزندمان توافق میکنیم. هدف اصلی قوانین، ایجاد حس «پیشبینیپذیری» در خانه است، اینکه فرزند من بداند از او چه انتظاراتی داریم. خانههایی که قواعدی ندارند، یا قواعد متناقضی دارند که هر روز وضع و سپس فراموش میشوند، حس پیشبینی را منتقل نمیکنند: کودک نمیداند باید چطور رفتار کند تا پدر و مادر و اعضای خانه همه در کنار هم «راضی» باشند، چون شرایط هر روز تغییر میکند. از اینرو برای حفظ یک روند و نظم کلی، و پیشبینیپذیر کردن انتظاراتمان، چند قاعدهی کلی مطرح میکنیم، که بهتر است شرایط زیر را نیز در آن رعایت کنیم:
۱. هر چه کمتر بهتر
قوانین زیاد، خود باعث تنش و چالش بیشتر میشوند. بحث کردن سر جزییات هر یک، این حس که کودک همیشه باید از قاعدهای پیروی کند و هیچگاه آزادی عمل ندارد، و دشواری والدین در پیگیری این قوانین، همه با هدف ما متناقض هستند. برای تعیین قوانین، سه رفتار فرزندتان که بیش از همه مایلید تغییر کند را بنویسید. کدام یک از آنها از جنس چارچوب و محدودیت هستند؟ مثلاً «ساعت خوابش منظم بشه»، «تکالیفش رو به موقع بنویسه»، «لباسهاش رو بذاره سر جاش»، شاید گزینههای مطلوبی باشند. از بین آنها مهمترینشان را انتخاب کنید تا سعی کنیم برای آن یک قانون بگذاریم. بهتر است در مسائل عاطفی از قوانین استفاده نکنیم، مثلاً نگوییم «هر وقت میری پارک باید یک دوست جدید پیدا کنی».
۲. واضح و شفاف
بدترین قانونها، قانونهای مبهم هستند. «پسر خوبی باشی»، «خوب رفتار کنی»، «به موقع بخوابی»، «حواست به وسایلت باشه»، جملههایی کلی هستند که به چندین شکل تفسیر میشوند. منظورتان از پسر خوب بودن، دقیقاً چه رفتارهایی است؟ فرزندتان چه باید بکند؟ چه کارهایی نباید بکند؟ آنها را دقیقاً با زبان کودکانه برای خود بازگو کنید، ببینید کجای آن ابهام دارد، سپس آن را به جزییترین و دقیقترین شکل ممکن دربیاورید.

حسی که قوانین مبهم به کودک انتقال میدهد
۳. آهسته و پیوسته
هنگامی که شروع به وضع قوانین میکنید، با یک قانون شروع کنید. صبر کنید تا موانع و ایرادهای آن را بفهمید، کمی از اعمال آن بگذرد، و فرزندتان کاملاً عادت کند. سپس این قانون میتواند کمکم رو به کمرنگ شدن برود و قانون دیگری اضافه شود. با تعدد قوانین، هم کودک گیج میشود، و هم شما فرصت پیگیری درست یک قانون را از دست میدهید.
۴. مشارکت و مسئولیتپذیری
خیلی از کودکان قوانین را به شکل اجبارهایی ناعادلانه از سمت خانواده میبینند. شاید حق دارند، چون هیچوقت در فرآیند تصمیمگیری دربارهی قوانین دخالت داده نشدهاند. فرزند شما میتواند دغدغهتان را بشنود، مثلاً «اگر هر شب کمتر از هشت ساعت بخوابی، خوب رشد نمیکنی و بدنت آسیب میبینه». سپس میتوانید از او بخواهید به شما در حل این مسئله کمک دهد. خیلی اوقات خود کودکان چارچوبهایی را پیشنهاد میدهند که با رفتارهایشان همخوانی بیشتری دارد. اگر اینطور نشد، پیشنهاد خود را بگویید، و نظر فرزندتان را بپرسید. شاید مثلاً شما این قانون را وضع کرده باشید که ساعت تلویزیون پنج تا شش عصر است، اما برنامههای مورد علاقهی فرزندتان در طول روز پخش شده باشند. با مشورت و وضع مشارکتی قانون، مسئولیتپذیری کودکان نسبت به قانون نیز بیشتر میشود، چون خود در وضع آن شریک بودهاند.
۵. قوانین «منزل»
یکی از نکتههای خیلی مهم در وضع قوانین، این است که قوانین مربوط به منزل هستند، نه کودک. اگر استانداردهای دوگانهای در خانه وجود داشته باشد، حس ناعدالتی به کودک منتقل میشود، و تمایلش به رعایت قانون کمتر میشود. اگر کار کردن با گوشی از ساعت ده شب به بعد خوب نیست، چرا مامان و بابا هر دو تا ساعت یازده مشغول کار با گوشی هستند؟ اگر غذای سالم مهم است و نباید بیش از یک وعده تنقلات در روز داشته باشیم، چرا مامان و بابا چندبار در روز تنقلات میخورند؟ ممکن است تا سنی با گفتن جملههایی مثل «ما بزرگ شدیم و بدنمون فرق داره» کودک را راضی نگه دارید، اما بالاخره زمانی فرزند شما نیز با جملاتی مانند این به شما پاسخ خواهد داد. قوانین، برای پیشبینیپذیر کردن برنامههای خانه هستند، نه برای محدود کردن کودک. اگر قوانین به والدین نیز مربوط هستند، آنها نیز باید آن را رعایت کنند.
۶. توافق نظر
فرض کنید میخواهید از مسیری بروید که تابلویی ندارد. یکی از پلیسها میگوید «برو، اشکالی نداره»، و دیگری میگوید «اگر ادامه بدهی تو را جریمه میکنم». شما گیج میشوید. انگار تناقضی وجود دارد. گاهی اوقات قوانین خانه نیز اینطور هستند. یکی از والدین محدودیت سفت و سختی برای گوشیهای همراه گذاشته است، و والد دیگر گوشی را یواشکی به کودک میدهد. کودک بیش از هر چیز گیج میشود. شاید نسبت به والدی که سختگیرتر است جبهه بگیرد، یا حتی یاد بگیرد چگونه در این هرج و مرج از آب گلآلود ماهی بگیرد. مهم است که پیش از وضع قوانین، والدین در مورد آن توافق کامل داشته باشند. قانون را به والد دیگر تحمیل نکنید، و تحمیل قانون را قبول نکنید. باید صحبت کنید تا به قانونی برسید که برای هردوی شما دلنشین است، و میخواهید به صورت مشترک آن را رعایت کنید.
۷. انتظارات منطقی و پویا
اگر فرزند شما ایرادی به قانون میگیرد که واقعاً وارد است، بهترین کار پذیرش ایراد و اصلاح قانون است. مثلاً میگوید «توی نیم ساعت تلویزیون دیدن برنامهای که میبینم نصفه میمونه، نمیشه یکم بیشتر باشه؟». شاید ما این میل را داشته باشیم که «قاطعانه» پای آنچه گفتهایم بایستیم، و تغییرش ندهیم. این میل درست نیست. قوانین، هر چقدر هم با دقت نوشته شوند ایرادهایی دارند، و برای هر زمان و هر شرایطی مناسب نیستند. ما سعی میکنیم تا جای ممکن رعایت شوند، اما اگر قانونی واقعاً ایراد دارد، بهترین کار پذیرش آن ایراد و تغییر قانون است. انتقاد از قانون، و درخواست برای تجدیدنظر در آن حق فرزند ماست، و اتفاقاً نشانهی خوبی است که فرزند ما به قانون فکر کرده، آن را نقد کرده، و اکنون با مهارتهای ارتباطیاش ایراد آن را با ما در میان گذاشته است.
۸. استثنا
شاید وقتی به سفر میروید، با هم به دیدن مادربزرگ رفتهاید، یا در مهمانی هستید، امکان رعایت قوانین نباشد. مثلاً فرزندتان در خانهی مادربزرگ، ساعتها جلوی تلویزیون مینشیند، و پدربزرگ و مادربزرگ نیز از او حمایت میکنند، در حالی که در منزل در این مورد محدودیتی وضع کردهاید. اگر پیشبینی میکنید قانون منزل قرار است نقض شود، و شما راهی برای مقاومت ندارید، یا مقاومت انقدر تنش ایجاد میکند که رابطهی شما و فرزندتان را خراب میکند، بهتر است به استقبال استثناها بروید، و خودتان آنها را برای فرزندتان توضیح بدهید «امشب که رفتیم خونهی مامانبزرگ ایرادی نداره بیشتر هم تلویزیون ببینی، قانون تلویزیون مال خونهی خودمونه». اگر خانهی مادربزرگ طوری است که میتوانید با صحبت کردن با آنها، قانون را آنجا نیز پیاده کنید، ابتدا توافق با دیگران در خصوص شیوهی رفتار کردن و پایبندی به قوانین را امتحان کنید. اگر نتیجهای نداشت، بهتر است خودتان از پیش این استثناها را توضیح دهید.
۹. پیامد
قرار نیست به خاطر رعایت قوانین، هر روز برای فرزندتان چیزی بخرید، او را به پارک ببرید، یا هر تشویق فوقالعادهی دیگری در نظر بگیرید. قرار هم نیست زیرپا گذاشتن قوانین با خشم شما، تنبیه شدن کودک، یا محرومیتهای طولانی و ناعادلانه همراه باشد. اما بهتر است از ابتدا پیامدهای رعایت کردن و رعایت نکردن یک قانون را مشخص کنید. وقتی والدین اینکار را نمیکنند، گاهی به صورت لحظهای و تکانشی تصمیم به تشوق و تنبیههای نامتناسب میگیرند «چون قانون رو رعایت نمیکنی دیگه خبری از تبلت نیست»، در حالی که تا روز قبل وقتی فرزندمان قانون را رعایت نمیکرد هیچ تذکر هم دریافت نمیکرد. این وضعیت غیرقابل پیشبینی، برای کودک دشوار است، و به جای آنکه حس امنیت و ثبات را انتقال دهد، او را گیج میکند. بهتر است پیامدهایی برای رعایت شدن قانون در نظر بگیرید، که در ابتدای کار فقط تشویقی هستند (فعلاً نیازی به در نظر گرفتن پیامد برای رعایت نشدن قانون نیست). بهتر است این پیامدها از جنس فرصتهای ساده اما ارزشمند برای کودک باشند «اگر زمان تلویزیونی که صحبت کردیم رو رعایت کنی، من میتونم ده دقیقه بیشتر باهات بازی کنم». خیلی اوقات پیامدهای لذتبخش میتوانند از جنس خود رفتار لذتبخشی باشند که برای آن قانون گذاشته ایم: «اگر قانون زمان تلویزیون رو رعایت کنی، پنجشنبهها یک ساعت بیشتر میتونی تلویزیون ببینی». در ابتدا لازم نیست برای رعایت نشدن قانون پیامدی در نظر بگیرید، اما آنها نیز میتوانند همینقدر ساده باشند «اگر زمان تلویزیونت بیشتر از قانونمون شد، همون زمان از پنجشنبهها کم میشه». من قوانین را طوری نوشتم که گویی کودک با مفهوم «زمان» آشنایی دارد، با این حال شما میتوانید آن را با مفاهیم سادهتری نیز توضیح بدهید.
۱۰. گفتوگو دربارهی قوانین
حالا که قوانین را با رعایت موارد بالا در نظر گرفتهاید، بهتر است صحبتی خانوادگی و صمیمانه داشته باشید، دغدغهای که باعث شده این قانون را وضع کنید را بیان کنید، سپس پیشنهاد کودک را بپرسید، و پیشنهاد خود را نیز مطرح کنید. اصول بالا را چک کنید، مثلاً به فرزندتان بگویید «یکبار قانون رو برام توضیح میدی تا مطمئن شم کامل متوجه شدی؟». اگر فرزندتان ابهامی دارد، ایرادی به قانون وارد میکند، یا جایی از آن را نفهمیده باید قانون را آنقدر تغییر بدهید تا برای او کاملاً قابل فهم شود. بهتر است قانون جایی نوشته شود، یا با نقاشی مشخص شود، صرفاً برای اینکه در ذهن اعضای خانواده بماند. روی یخچال، معمولاً گزینهی خوبی است. اگر دیدید یک قانون در بلندمدت به جای آنکه کمک کند، تعارضها را بیشتر کرده است، احتمالاً باید در آن تجدیدنظر کنید. فراموش نکنید که هدف قوانین، آرامتر شدن جو خانه، پیشبینیپذیر شدن برنامهها، و روشن شدن انتظارات شما از فرزندتان است.
نوشته شده توسط Support Force در تاریخ ۹۹/۱۱/۱۲ ساعت ۰۸:۳۶ | تعداد دیدگاهها: ۰ دیدگاه | دستهبندی: بلاگ | برچسبها: تربیت، فرزندپروری، قانون گذاری