ابراز محبت به فرزندان (نوجوانی)
یکی از راههای ابراز محبت به نوجوانان این است که هنگام تصمیمگیریهایشان مسئولیت بیشتری به آنها بدهیم. با چنین کاری، نشان میدهیم که برای رشد شخصیت آنان ارزش قائلیم. آنها بزودی جوانان و بزرگسالانی خواهند شد که خواه ناخواه میبایستی برای زندگی خود تصمیمگیری کنند. پس به آنان آزادی عمل بیشتری بدهید تا بتوانند برای حل مسائل خود از فرصتهای پیش آمده بهتر استفاده کنند.
مسائل یک نوجوان عبارتند از: شیوهی لباس پوشیدن، نحوهی خرج کردن پول توجیبی، انتخاب دوست و... . البته اگر زمانی احساس کردید که این آزادی به بهای به خطر افتادن او تمام میشود، به وی بفهمانید که حق دارید او را از کارهای مضر بازدارید.
الگو باشید!
شما در عمل میتوانید به نوجوانان بیاموزید: تصمیماتی اساسی و مسئولانه بگیرند، مسائل را سبک و سنگین کنند و نتایج کار را همواره مد نظر بگیرند.
برای ابراز محبت به نوجوانان، شنوندهی خوبی باشید
اگر شنوندهی خوبی برای درد دل های نوجوان خود باشید، در واقع به نوعی به او محبت کرده و نشان دادهاید که دوستش دارید. از آنجا که نوجوانان با رشد جنسی روبه رو هستند و حضور اجباری در مدرسه، نگرانی درباره آینده و بسیاری چیزهای دیگر دائما فکر آنها را آزار میدهد، بیش از آنکه نیازمند نصیحت شما باشند، به کسی نیاز دارند که خوب به حرفهایشان گوش دهد و سخنانشان را بشنود. در این شرایط، بهتر است به جای اینکه دائمأ حرفهای او را در حيطهی قضاوت خود قرار دهید، به شکلی حمایتی شنونده حرفهای او باشید، چرا که در این صورت او بهتر میتواند به عمق مسئله فکر کند.
درک درست از استقلال آنها
اگرچه نوجوان عاشق رسیدن به استقلال است، ولی برای روبهرو شدن با مسائلی که برایش پیش میآیند، نیاز به حمایت و محبتهای شما دارد. این نیاز به ویژه زمانی بیشتر حس میشود که والدین درگیر کارهای شخصی خود بوده و فکر میکنند که فرزندشان به اندازهی دوران کودکی خود نیازی به کمک آنها ندارد. این طرز تفکر، اشتباهی محض است. نوجوان اگرچه در این سن ، وقت زیادی از والدین خود نمیگیرد و یا بسیار مستقلتر از زمان کودکی خود است، ولی دوست دارد نگران او باشید و برایش ارزش قائل شوید. اگر برایش کمتر از حد انتظارش ارزش قائل شوید، فکر میکند توجه و مراقبتتان نسبت به او کم شده و این مسئله نه تنها آسیب شدیدی به او میزند بلکه احتمالل بروز اختلالات رفتاری را هم در پی دارد.
از افراط بپرهیزید
برقراری توازن بين عدم مداخله زیاد در زندگی شخصی نوجوان و از سوی دیگر ایجاد محدودیت در برخی شرایط، نیاز به صبر و شکیبایی و خودداری فراوانی دارد و کاری است بس مهم که والدین باید در انجام آن سعی کنند.
در آغوش گرفتن
ما غالبا بدون در نظر گرفتن محبتی که باعث انجام این کار میشود، فرزندانمان را در آغوش میگیریم. گرفتن، درآغوش کشیدن و بغل کردن فرزندان از سادهترین و بزرگترین شادیهایی است که همهی پدر و مادرها تجربه کردهاند. از همه اینها مهمتر، بغل کردن نشاندهندهی محبت و مراقبت ما از کودکانمان است.
بیشتر والدین، نمیتوانند کودک خود را در آغوش نگیرند. همین حالت در مورد عموها، عمهها، پدربزرگها و مادربزرگها و حتی غریبههایی که از کنار آنها میگذرند نیز صادق است! نرمی، گرمی، بوی خوب و واکنشهای نوزاد، باعث میشود از بغل کردن او احساسی خوشایند ایجاد شود. در آغوش کشیدن کودکان باعث فراموش کردن تمام زحمات و دردسرهای آنهاست، حتی بیخوابیهای شبانه نیز دیگر مفهوم شکنجه نخواهد داشت. کودکان همینطور که بزرگ میشوند میآموزند که ما را در آغوش بگیرند و این واکنش متقابل آنها، احساس خوشایند در آغوش کشیدن را صدچندان کرده و باعث میشود فکر کنیم وظیفه پدر و مادری، آنقدرها هم که گفته میشود سخت و حساس نیست!
غفلت از نوجوانی!
متأسفانه، وقتی کودک بزرگتر میشود و به سن نوجوانی میرسد، دیگر تمایل چندانی به در آغوش کشیده شدن یا در آغوش کشیدن والدین خود ندارد. در این مرحله سنی، سعی کنید ارتباط فیزیکی بسیار کمی با او برقرار کنید، مثلا در حد گرفتن شانههای او.
بعضی از بچه ها به طور ذاتی از اینکه در آغوش گرفته شوند، تنفر دارند. این گونه کودکان از دوره کودکی نسبت به ارتباط فیزیکی والدین و اطرافیان خود واکنشی نشان نمیدهند. آنها وقتی بزرگ و بزرگتر می شوند، از این نوع تماس طفره می روند و اگر کسی به آنها نزدیک شود معمولا به خود می پیچند. اگرچه این حالت بچهها برای والدین آنها کمی ناراحت کننده است، اما مسلما به خود بچه هیچ آسیبی نمیرساند. این حالت برای نوجوان حالتی طبیعی، فطری و ذاتی است. اگر کودکی با چنین ویژگی دارید همان قدر به او نزدیک شوید که خودش تمایل دارد. در این گونه موارد، هرگز فکر نکنید چه کاری انجام دادهاید که چنین اتفاقی افتاده، زیرا هیچ اتفاق غیرعادی نیفتاده و کنجکاوی در این مورد فایده ای ندارد.
پیامدهای در آغوش نکشیدن بچهها
بچههایی که والدینشان آنها را در آغوش نکشیدهاند، مسلما در آینده از آن دسته والدینی خواهند شد که نمیتوانند بچههای خود را در آغوش بگیرند. اگر شما نیز در یکی از این دو گروه جای گرفتهاید، خیلی نگران نباشید. اگر به طور ذاتی یا تربیتی برایتان مشکل بود که فرزندتان را در آغوش بگیرید، میتوانید کاری در حد توان خود انجام دهید؛ کاری که خیلی هم به زحمت نیفتید. اگر گذاشتن دست بر شانه های کودکان یا نوازش موهایش تنها کاری است که از دستتان بر میآید، این کار را همراه لبخند یا کلمه ای محبتآمیز انجام دهید. مسلما اثر چنین رفتار جدیدی که گاه و بیگاه از سوی شما سر میزند، به مراتب بیشتر از رفتار والدینی است که فرزندان خود را دائما محکم در آغوش میگیرند؛ هرچند که این کار نیز بسیار پسندیده است.
به خاطر بسپارید کودکتان همزمان با رشد و بزرگتر شدن، بیشتر به مردم توجه میکند، اجتماعیتر می شود، تقریبا به استقلال میرسد و میپذیرد که تا حدی باید از والدین خود دور شود. کودکان، ما را آنگونه که خود میخواهند، دوست میدارند!
دوستت دارم
کلماتی که بر زبان میآورید بسیار اهمیت دارند. بدانید که نوجوان در حال رشد شما، گاهی پیش خود تصور میکند که والدین وی هرگز به او نمیگویند که دوستش دارند و گاهی نیز در این مورد اطمینان دارد. تظاهر این حالت در او، به شکل گریه کردن و منزوی شدن جلوه می کند. همیشه با دیدن بعضی افراد، کودکی آنها در نظرم مجسم می شود؛ کودکانی که احتمالا از دست پدر و مادر خود ناراحت بودهاند؛ پدر و مادرانی که به راحتی نمیتوانستند به آنها محبت کنند و حتی این دو کلمه یعنی «دوستت دارم» را ادا کنند. در چنین مواقعی، درسی بزرگ در مورد وظایف والدین برایم تداعی میشود؛ حتما به کودکانتان بگویید که دوستشان دارید.
همچنین، به آنان بگویید بچههای بسیار خوبی هستند و اگر بهترین بچههای محل نباشند، بهترین بچههای روی کره زمین که هستند! شاید انجام چنین کاری به خاطر زمینههای خانوادگی با گذشتهتان تا حدی مشکل باشد و یا بگویید آنها که در هر صورت میدانند من دوستشان دارم، پس اجباری نیست که حتما این جمله را بگویم. در این حالت، ممکن است بتوانید محبتتان را با کارهایی که برای فرزندتان انجام میدهید به او ثابت کنید. خب، این را ثابت کنید که دوستش دارید و برایش ارزش قائلید، ولی بگذارید بپرسم مگر چه اشکالی دارد که بهتر عمل کنید و بهتر از این باشید؟ آیا قبول دارید که خود ما هم زیاد این دو کلمه را از دیگران نمیشنویم...؟
محبت بی قید و شرط
محبت بی قید و شرط یعنی محبتی که هیچ شرطی برای ابراز آن تعیین نشده و بیدریغ نثار بچهها میشود. بعضی از پدر و مادرها از محبت خود به عنوان راهی برای کنترل فرزندانشان استفاده میکنند. این قبیل والدین تنها هنگامی به کودک خود محبت میکنند که رفتار او باعث شادی آنها شده باشد و در غیر این صورت محبت خود را از او دریغ میکنند. از آنجا که بچهها نیاز شدیدی به محبت والدینشان دارند، پدر و مادر مسلما با استفاده از این روش قدرتمند میتوانند رفتار آنان را کنترل کنند، ولی این شیوه نه تنها پیامدهایی جدی برای رشد شخصیت کودک دارد بلکه اساسِ حس امنیت را نیز در وی دچار تزلزل میکند. اگر بچه ها احساس کنند فقط در صورتی دوستشان داریم که کار درستی انجام دهند، در آینده نیز همواره با شک و تردید و عدم اطمینان زندگی میکنند.
این وضعیت نه تنها وابستگی احساسی آنها را به والدینشان افزایش میدهد بلکه هویت ویژه آنها را از بین برده و آنان را به افرادی با هویت مورد نظر والدینشان تبدیل میکند. در نهایت آنها ارزشهای مورد علاقه خود را کنار میگذارند و حتی در دوره بزرگسالی هم از ترس مقابله با خواسته والدینشان، این بیهویتی را حفظ میکنند. پدر و مادری که از حربه عدم ابراز محبت برای کنترل رفتار فرزندشان استفاده میکنند، در واقع مانع میشوند که در بزرگسالی فردی مستقل، با اعتماد به نفس و باعاطفه شود و رشد این سه جنبه اساسی را در او به خطر میاندازند.
به فرزندتان بارها اطمینان دهید که گرچه گاهی از دستش عصبی میشوید با مجازاتش میکنید، ولی فقط همان رفتار یا کار او شما را ناراحت کرده و عصبانیت شما به این معنی نیست که دیگر او را دوست ندارید.
این مطلب از کتاب «کلیدهای پرورش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان» تهیه شده است.
برای خرید اینترنتی این کتاب، «اینجا» کلیک کنید.
نوشته شده توسط همپای کودک در تاریخ ۹۹/۰۷/۲۳ ساعت ۰۷:۵۵ | تعداد دیدگاهها: ۰ دیدگاه | دستهبندی: بلاگ | برچسبها: ابراز محبت، استقلال، اعتماد به نفس، محبت بی قید و شرط، نوجوانان